دیشب به علت پرخوری در سر سفره،دچار یک کابوس نیمه خفن شدم.دیدم که دارم با یک انسان گردن کلفت صحبت خصوصی می کنم:
من: قطر گردن شما حدوداً چقدره ؟
گردن کلفت : چند کیلومتری میشه...
- پس خیلی گردن کلفت هستید...
- یه جورایی....البته گردن کلفت تر از ما هم موجوده...
- نه خیلی ممنون...همین خوبه...
- یه زمون می خواستن که اسامی شمارو افشا کنن...
- می دونم...
- ولی نکردن...
- خوب دلیل داره...
- دلیلش چیه ؟
- ما با مخالف هامون هر طور که شده کنار می یایم...
- مثلاً چه جوری؟
- بعضی ها رو له می کنیم...بعضی ها رو شوت می کنیم...بعضی هارو می خریم...به بعضی هاهم حالی می کنیم که بهتره ساکت باشن...
- تا حالا شده که این اقدامات روی کسی جواب نده...
- بعضی موافع...
- اون موقع چی کار می کنید؟
- اون موقع تبدیل به چکش می شیم...
- بعدش؟
- اونهایی رو که ساکت نشدن میخ فرض می کنیم...بعد خود این میخ هارو به چند دسته تقسیم می کنیم و اقدامات ثانویه شروع میشه...
- میشه اون اقدمات ثانویه رو بگین؟
- بله...بعضی ها گاهی میخ میشن و تا وقتی یه چکش توی سرشون نخوره سر جایی که باید نمی رن و همین طور با گردن راست به آدم بر و بر نگاه می کنن...بعضی از میخ ها کوچیکن...با یه ضربه فرو میرن توی دیوار..منظور همون سینه ی قبرستونه...اگه یه کم بزرگتر باشن خم می شن و دیگه نمی تونن صاف وایستن...اگه نازک باشن خورد می شن و تیکه هاشون پیدا نمی شه...و اگه کلفت باشن باید دائماً ضربه بخورن تا صداشون در نیاد...
- این ضربه خوردن تا کی باید ادامه داشته باشه؟
- الی ماشائالله...
- ادامه بدید...
- ما به اون هایی که با یه ضربه ی محکم خم میشن میگیم سازشکار...بعضی هاشون وقتی می بینن هوا پسه سازشکار و سیاستمدار میشن ...با ما کنار میان...اون موقع یا ما هم اونارو فراموش می کینم و یا اینکه اونا رو میاریم کنار خودمون...در اون صورت حالاحالاها از جاشون کنده نمی شن...
- یعنی گردن اونا هم کلفت می شه...
- یه کمی...ولی به گردن ما نمی رسه...
- ادامه بدید...
- بعضی هاشون نوک تیز هستن...اون وقت میزنیم توی نوکشون...نوکشون که خم شد خودشون هم خم می شن...بعضی هاشون اولش با ما سازش نمی کنن...اونوقت مجبور میشن برن توی سطل آشغال...اونجا خود به خود سازش می کنن...بعضی هاشون که خیلی پررو می شن...اون وقت اونارو اونقدر می پیچونیم تا پیچ بشن و تا آخرش دور خودشون بپیچن...
- آیا کسانی هستند که با وجود تموم این اقدامات باز هم آدم نشن...؟
- اون موقع انسانهایی که قطر گردنشون بیشتر از ماست وارد عمل میشن...
- اگه باز هم آدم نشدن چی؟
- در اون صورت باید تا آخرش ضربه بخورن...این آدمها اگرچه از ضربات سخت چکش های ما درد می کشن ولی اعتقاد دارن که زنده بودن معنوی اونها بستگی داره به میخ بودن و چکش خوردن...
پایان
شما چطور؟ ترجیح می دهید کدام جور از میخ ها باشید؟
نویسنده:زبانسبز
لیست کل یادداشت های این وبلاگ